فتوحات از بدعتهای عمر

یا خدای فاطمه (س) 

ما این را قبول داریم که این خلیفه دوم جناب عمر بن الخطاب بود که ایران و... را فتح کرد ؛ اما متأسفانه همین فتوحاتی که این همه اهل سنت به آن بها می دهند و مباهات می کنند ، یکی از بدعت های است که ایشان وارد دین مبین اسلام کرد و دینی را که خداوند دین رحمت ، عطوفت ، دوستی و مهربانی ، و پیامبرش را رحمت اللعالمین معرفی می کند ، عمر بن الخطاب این دین را دین شمشیر و سر نیزه ، و خلیفه رسول خدا را انسان خونریز و خونخوار معرفی کرد  

 

با ذکر صلوات بخوانید.

بهترین دلیل بر عدم مشروعیت این جنگ‌ها و فتوحات ، شرکت نکردن امیر المؤمنین و فرزندان آن حضرت در این جنگ‌ها است . چرا امیر المؤمنینی که در تمامی جنگ‌های زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شرکت فعال داشت و پیشاپیش همه جنگ آوران پرچم اسلام را به دوش می‌کشید و پهلوانان دشمنی را یکی یکی به زمین می‌زد ، بعد از آن حضرت در هیچ جنگی شرکت نکرد ؟



آیا نعوذ بالله، امیر المؤمنین علیه السلام شجاعتش را از دست داده بود یا خلافت شیخین و این جنگ‌ها را مشروع نمی‌دانست



خداوند در قرآّن کریم می فرماید :وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ . الانبیاء / 107 .



به جرأت می توان گفت که همین فتوحات ، یکی از موانعی بود که سرعت پیشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت ؛ زیرا جناب عمر بن الخطاب و فرماندهان او در این جنگ‌ها جنایاتی را مرتکب شدند که مردم را از دین اسلام منزجر و متنفر کرد . عمر تنها کاری که کرد سر زمین‌های مردم را فتح کرد ؛ اما قلوب مردم را از دین اسلام منزجر کرد . و هنوز که هنوز است ، غیر مسلمان ، دین مبین اسلام را دین شمشیر و مسلمان را خونریز و خونخوار می شناسند .



توضیح مطلب :



بدون شک تمامی جنگ‌های رسول خدا با مشرکان ، یهودیان و ... به این دلیل بوده است که آن‌ها یا به محدودۀ اسلام تجاوز کرده بودند و یا عهد و پیمانی را که میان رسول خدا و آن ها بسته شده بود ، نقض می کردند .



به عبارت دیگر : رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای مسلمان کردن دیگران هیچ گاه با آن ها نجنگید و خون کسی را نریخت . هیچ‌گاه پیامبر اسلام  شروع کنندۀ جنگ نبوده است . منطق پیامبر ، منطق دعوت به مهربانی و گفتگو بود . او وظیفه داشت دین اسلام و قوانین آن را به مردم ابلاغ کند ؛ اما وظیفه نداشت که مردم را به زور شمشیر و سر نیزه مسلمان کند . خداوند در آیات فراوانی از قرآن کریم این مطلب را بیان کرده است ؛ از جمله :



فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ الْمُبِینُ . النحل / 82 .



قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ . النور / 54 .



وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ . العنکبوت / 18 .



وَمَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ . یس / 17 .



فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ . الشوری / 48 .



مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ . المائده / 99 .



فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ . النحل / 35 .



و... .



اما عمر بن الخطاب چه کرد ؟ :



الف : جنگ ذات العیون :



در جنگ فتح الانبار ، خالد بن ولید ، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تیر اندازان خود دستور داد که چشمان مردم را هدف بگیرند و آنان در آن روز هزار نفر را کور کردند ؛ تا حدی که این جنگ به جنگ «ذات العیون» معروف گشت .



ابن اثیر در الکامل می‌نویسد :



ذکر فتح الأنبار ثم سار خالد على تعبیته إلى الأنبار ، وأنما سمی الأنبار لأن أهراء الطعام کانت بها أنابیر ، وعلى مقدمته الأقرع بن حابس . فلما بلغها أطاف بها ، وأنشب القتال ، وکان قلیل الصبر عنه وتقدم إلى رماله أن یقصدوا عیونهم فرموا رشقا واحدا ، ثم تابعوا فأصابوا ألف عین ، فسمیت تلک الوقعة ذات العیون .(الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 2 ، ص 394 )



وقتی که شهر انبار فتحشد ، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( این شهر از آن جهت انبار نامیده می‌شد که محل ذخیره مواد غذائی بود ) ولی پیشاپیش لشکریان ولی شخصی بود به نام اقرع بن جابس که مجرد رسیدن به شهر ، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعله‌ور ساخت . او مردی کم صبر بود ، تیر اندازان را جلوی لشکر گذاشت و دستور داد تا چشم‌های مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد و آنان به دنبال او چشم‌ها را مورد هدف قرار دادند که حدود هزار چشم هدف تیر قرار گرفت . از این رو ، این واقع «ذات العیون » نام گرفت .



و ابن کثیر در البدایة و النهایة می‌گوید :



فتح خالد للأنبار ، وتسمى هذه الغزوات ذات العیون رکب خالد فی جیوشه فسار حتى انتهى إلى الأنبار وعلیها رجل من أعقل الفرس وأسودهم فی أنفسهم ، یقال له شیرزاذ ، فأحاط بها خالد وعلیها خندق وحوله أعراب من قومهم على دینهم ، واجتمع معهم أهل أرضهم ، فمانعوا خالدا أن یصل إلى الخندق فضرب معهم رأسا ، ولما تواجه الفریقان أمر خالد أصحابه فرشقوهم بالنبال حتى فقأوا منهم ألف عین ، فتصایح الناس ، ذهبت عیون أهل الأنبار ، وسمیت هذه الغزوة ذات العیون .(البدایة والنهایة ، ابن کثیر ، ج 6 ، ص 384 )



خالد ، شهر انبار را فتح کرد و این‌جنگ‌ها «ذات العیون» نامیده شد . خالد سوار بر مرکب خود به انتهای شهر رفت و مردی از عاقل‌های فارس به نام «شیرزاد» همراه او بود . خالد شهر را محاصره کرد ؛ ولی مردم در اطراف شهر خندق ایجاد کرده بودند . مردان عرب زبانی اطراف خندق جمع شده بودند که به همراه صاحبان زمین‌ها مانع از نفوذ لشکر به داخل شهر شدند ، دستور داد سر یک نفر از آنان را جدا کنند . سپس خالد دستور داد که با تیر مردم را هدف قرار دهند تا این که چشم هزاران نفر از آنان کور شود . فریاد و نالۀ مردم سراسر آن‌جا را فرا گرفت که چشم‌های مردمان کور شد و لذا این جنگ را «ذات العیون» نامیدند .



سؤال ما از دوستان اهل سنت این است که :



خداوند در کجای قرآن گفته است که اگر کسی اسلام را قبول نکرد ، چشمانش را کور کنید ؟! آیا چنین اعمالی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سابقه داشت یا از بدعت‌های عمر بوده است ؟



ب : جنگ طالقان :



در این جنگ ، فرماندهان به ظاهر مسلمان ، چنان جنایتی را مرتکب شدند که در طول تاریخ سابقه نداشته است ؛ حتی چنگیز و اسکندر هم چنین جنایاتی را مرتکب نشده‌اند .



ابن اثیر در الکامل می‌نویسد :



کتب قتیبة إلى نیسابور وغیرها من البلاد لیقدم علیه الجنود فقدموا قبل أوانهم نحو الطالقان وکان ملکها قد خلع وطابق نیزک على الخلع فأتاه قتیبة فأوقع باهل الطالقان فقتل من أهلها مقتلة عظیمة وصلب منهم سماطین أربعة فراسخ فی نظام واحد .(الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 4 ، ص 545)



قتیبه از فرماندهان نظامی به نیشابور و شهر‌های دیگر نامه نوشت که به لشکر او بپیوندند و آنان قبل از رسیدن او به طالقان به او پیوستند . نیزک ( یک زا غلام‌های حاکم طالقان ) اقدام به خلع قدرت حاکم کرده بود . وقتی که قتیبه به آن‌جا رسید با مردم درگیر شد و حمام خون به راه انداخت و انبوهی از مردم را به قتل رساند و صفی از مردم را به طول چهار فرسخ به دار آویخت .



چهل فرسخ مردم را را به صف کردند و همۀ آن‌ها را اعدام کردند !!! جل الخالق ! عجب جنایتی !! حالا خودتان ماشین حساب به دست بگیرید و حساب کنید که چند نفر در این روز کشته شده است ؟



هر فرسخی تقریبا 6 کیلومتر ، هر کیلومتری ، هزار متر . اگر در هر متر دو نفر ایستاده باشند ، چند نفر کشته شده است ؟



آیا در زمان پیامبر ، چنین کشتاری سابقه داشته است ، یا از بدعت‌های عمر بوده است ؟



ج : جنگ گرگان :



در این جنگ هم جنایت عظیمی اتفاق افتاد . غیر مسلمان ، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست کردند که ما درهای شهر را بر روی شما می‌گشاییم ، به شرطی که حتی یک نفر از ما کشته نشود ؛ اما لشکریان خلیفه چه کردند ؟  بلی ، همه را کشتند جز یک نفر و گفتند که ما گفته بودیم که یک نفر از شما را نمی‌کشیم .!!!



ابن اثیر در الکامل می‌گوید :فأتی جرجان فصالحوه على مائتی ألف ثم أتی طمیسة وهی کلها من طبرستان متاخمة جرجان وهی مدینة على ساحل البحر فقاتله أهلها فصلی صلاة الخوف أعلمه حذیفة کیفیتها وهم یقتتلون وضرب سعید یومئذ رجلا بالسیف على حبل عاتقه فخرج السیف من تحت مرفقه وحاصرهم فسألوا الأمان فأعطاهم على أن لا یقتل منهم رجلا واحدا ففتحوا الحصن فقتلوا أجمعین إلا رجلا واحدا ففتحوا الحصن وحوی ما فی الحصن .(الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 3 ، ص 110 )



به گرگان وارد شدند و با گرفتن 200 هزار دینار با آنان مصالحه کردند . سپس به اطرافه طمیسه که شهری در  کنار ساحل دریا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود ، رفتند . با مردم آن‌جا جنگ کردند . نماز خوف که حذیفه که کیفیت خواندن آن را می‌دانست خوانده شد و با آنان نیز به مقابله برخواستند و سعید با شمشیر بر سر مردیم کوبید که از زیر بغل او درآمد و آنان را محاصره کردند . آنان درخواست امان کردند که به آنان این امان دده شد تا کسی از آنان را نکشند و لذا قلعه را باز کردند ؛ ولی آنان همه را کشتند به جز یک مرد . سپس آن‌چه که در قلعه بود تصرف کردند .



جل الخالق !!! آن‌ها از فرمانده دین عطوفت و مهربانی ، امان خواسته بودند ، با چه مجوزی به آن‌ها امان دروغ داده شد ؟ با چه مجوزی عهد خود را شکستند ؟ ، با چه مجوزی همۀ آن‌ها را کشتید ؟ اگر واقعاً مستحق قتل عام بودند ، با چه مجوزی آن یک نفر را باقی گذاشته شد ؟ !



آیا در زمان پیامبر چنین جنایتی سابقه داشته است ؟ پیامبر اسلام از بدترین دشمن خود ابوسفیان و از وحشی ( غلام هند جگر خوار ) قاتل عزیزترین کس خود گذشت و آن روز که بر آن‌ها مسلط شد همه را ؛ از جمله معاویه را آزاد کرد ؛ اما مسلمانان چه کردند ؟!



آیا به چنین فتوحاتی می توان مباهات کرد ؟ معاذ الله !



د : جنگ فلسطین :



در این جنگ ، بازهم جنایت عظیم دیگری اتفاق افتاد که حقیقتاً از کافر زندیق هم سر نمی‌زند ؛ چه رسد به کسی که خود را خلیفۀ خدا در روی زمین می‌داند .



ابن اثیر در الکامل نقل می‌کند :



واستعمل مروان على فلسطین الرماحس بن عبد العزی الکنانی فظفر بثابت وبعثه إلى مروان موثقا بعد شهرین فأمر به وبأولاده الثلاثة فقطعت أیدیهم وأرجلهم وحملوا إلى دمشق فالقوا على باب المسجد ثم صلبهم على أبواب دمشق .(الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 5 ، ص 330 .)



مروان ، رماحس بن عبد العزی الکنانیس را بر فلسطین گماشت و او بر ثابت پیروز گشت و بعد از دو ماه در حالی که به زنجیر بسته شده بود ، او را نزد مروان فرستاد ، دست‌ها و  پاهای او و سه فرزندش را قطع کرد و به دمشق فرستاد . در شهر دمشق آنان را در ورودی مسجد قرار دادند .



در کجای قرآن گفته شده است که باید دست و پای مردم را قطع کرد ؟! مگر نه این است که مثله کردن دشمن حرام است ؟!



آیا در زمان پیامبر چنین کشت و کشتاری سابقه داشته است ؟ بلی ، در جنگ احد ؛ آن‌هم توسط ابوسفیان و هند جگر خوار ، پدر و مادر معاویه ، نه توسط رسول خدا و مسلمانان .



هـ : تمام مردم شهر را کشتند :



ابن کثیر در البدایة و النهایة نقل می‌کند :



ثم شد عبد الله وأصحابه ، وکبروا تکبیرة رجل واحد ، وحملوا على البلد فکبرت الاعراب من الناحیة الأخرى ، فحار أهل البلد ، وأخذوا فی الخروج من الأبواب التی تلی دجلة ، فتلقتهم إیاد والنمر وتغلب ، فقتلوهم قتلا ذریعا ، وجاء عبد الله بن المعتم بأصحابه من الأبواب الاخر فقتل جمیع أهل البلد عن بکرة أبیهم ، ولم یسلم إلا من أسلم من الاعراب من إیاد وتغلب والنمر .(البدایة والنهایة ، ابن کثیر ، ج 7 ، ص 83 .)



آن‌گاه عبد الله و اصحابش را محکم بست و همه یک صدا تکبیر گفتند . آنان را به طرف شهر بردند . سپس اعراب از ناحیۀ دیگر شهر تکبیر گفتند و مردم شهر در حیرت ماندند و راه فرار را از دهای که به طرف دجله بود در پیش گرفتند و با ایاد و نمر و تغلب برخورد کردند و ا»ان را به شکلی فجیع کشتند . عبد الله بن معتم با یارانش از در دیگری وارد شد و همه اهل شهر را کشت و کسی از اعراب ایاد ، تغلب و نمر سالم نماند ، مگر این که اسلام آورد .



کلاه خود را قاضی قرار بدهید و قضاوت کنید که آیا چنین بی‌رحمی‌های از مسلمانان که دینشان دین رحمت و پیامبرشان پیامبر رحمت است ، انتظار می‌رود ؟



حال ببنید که عمر ، پیامبر اسلام را که خداوند او را رحمت اللعالمین معرف کرده بود، چگونه به جهانیان معرفی کرده است . تعجبی ندارد که پاپ می گوید : دین اسلام را دین شمشیر است . شاید او هم این روایات را دیده باشد ؟!


نظرات 1 + ارسال نظر
پایگاه مذهبی چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ق.ظ http://www.karbobala.blogfa.com

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

تشکر از حضور سبزتون

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد